از بَر شده ام عشق ، تو را بی کم و بی کاست
پایان تو اینبار ز آغاز تو پیداست
دست تو برای دل من رو شده دیگر
این آتش افروخته از گور تو برپاست!
شادی ست اگر با تو به قدر سر سوزن
غم هست اگر با تو به اندازۀ دنیاست
****
سخت است دری سمت خدا باز نباشد
وقتی که رگِ خوابِ هوس دست زلیخاست
ای قوم به حج رفته بدنبال چه هستید؟
هر جا زخدا یاد شود کعبه همانجاست
****
گل در بر و می بر کف و با این همه اوصاف
باب دل من نیست بساطی که مهیاست
از طالع نحسِ دلمان است که هر چیز
ما خواسته بودیم اگر ، عشق نمی خواست
آغوش تو را باز کن ای مرگ ، که چون رود
ما را عطش بوسه زدن بر لب دریاست
در پاسخ من عشق تبسم زد و فرمود :
کوتاهی من نیست ، تقاضای تو بالاست
تقصیر تو را گردن تقدیر نیانداز
خوب و بد هر واقعه ، از ماست که برماست!
نظرات شما عزیزان: